صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۰: خوش آن گروه که شوریده شراب شدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن گروه که شوریده شراب شدند شدند در پی آبادی و خراب شدند فدای همت در دیکشان که هستی خویش تمام داده کشیدند درد و ناب شدند کشید دردی جام طلب بطفلی و پیر بکوی میکده در عالم شباب شدند مخواه قدر فلک ذره باش بر در دوست که ذرکان در دوست آفتاب شدند رموز عشق ز ام الکتاب سینه خویش فرا گرفته و مستغنی از کتاب شدند خراب عشق نمودند خانه دل خود امین گوهر آن گنج دیر یاب شدند دلم بهمرهی عشق رفت تا بر یار دو رهنورد درین ورطه همرکاب شدند بغیر عشق کسی طی این طریق نکرد که گم شدند اگر باد یا سحاب شدند مرا گمان که دگر پای بند می نشوند ز نه حجاب فلک رسته بی حجاب شدند اگر چه جستند از صد هزار بند ولیک اسیر در خم آن طره بتاب شدند بدست شاه دو باز سپید برپابند ببند تیره تر از شهپر عقاب شدند جمال دوست عیان دیده زلف اوست عیان زهر سراب گذشتند و عین آب شدند سپیده دم شد و شد آفتاب یار پدید کسان ندیده که مردند یا بخواب شدند دو حرف یافته آنان که در کتاب صفا کتاب عشق شدند و هزار باب شدند هزار باب بهر باب صد هزار بیان ز هر بیان همه کونین کامیاب شدند صفای اصفهانی