صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: اگر آن مرغ که رفت از بر من باز آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر آن مرغ که رفت از بر من باز آید باز بشکسته پر روح بپرواز آید مرغ باغ ملکوتست دل من که پرید بهوائی که اگر صعوه رود باز آید زلف او سلسله عشق بود چنگ زنم که بگوش دل از آن سلسله آواز آید حرم راز حقیقت در فقرست و فنا کیست جز دل که مقیم حرم راز آید طنز چبود بخداوندی ما سجده برید که بخلوتگه ما آن بت طناز آید عجز پیش آر و نیاز ایدل سر گشته که یار نازنینیست که از دستگه ناز آید بمذاق من شوریده خیال لب دوست شهد آلوده تر از شکر اهواز آید هفت گردنده چالاک بگردش نرسند دل چو دردست حقیقت بتک و تاز آید سر وحدت چو تجلی کند از غیب وجود آفتابیست که از مشرق اعجاز آید لب روح القدست اینکه به نای دل من دم قدسی دمد و دمگه و دمساز آید عشق سریست که تا سر نسپاری ندهند نیست نان پاره که از دکه خباز آید جمع اضداد کند خسرو توحید صفا این صدائیست که در خلوت خراز آید صفای اصفهانی