صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵: کی باشد آن بت آشنا گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی باشد آن بت آشنا گردد گردون بمراد کام ما گردد خورشید سمای دل شود طالع روشنگر مشرق سما گردد مغز من اگر ببویم آن خط را سوداگر خطه ختا گردد جان من اگر ببوسم آن لب را خضر سر چشمه بقا گردد آن بحر ز جوی ما شود جاری این هستی همچو جوی لا گردد آن گوهر آشنای این مخزن از دولت غوص و آشنا گردد پرداخت چو دید کسوت کثرت دل خانه وحدت خدا گردد سر پنجه قدرت یداللهی در عقده دل گره گشا گردد بند دل دردمند یکتائی آن حلقه طره دوتا گردد بی سایه شود تن ولی الله نور آید و سایه بینوا گردد در کشور ما بسمت راء/س اینک خورشید بخط استوا گردد نه دایره سپهر در وحدت گر دایر نقطه وفا گردد یک نقطه بدور خود شود دایر هم بدو شود هم انتهی گردد نازل شود و شود دل کامل صاعد شود و باصل وا گردد از سلطنت دو کون بگریزد تابنده حضرت رضا گردد پوینده رسد بمقصد اقصی گر سالک مسلک صفا گردد صفای اصفهانی