صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷: مملکت شاه عشق جز دل درویش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مملکت شاه عشق جز دل درویش نیست دل بطلب کائنات مملکتی بیش نیست بگذرد از خویشتن در طلب روی یار هر که بجانان رسید معتقدی بیش نیست عشق بود کیش ما دولت اینست و بس کافر بیدولتست آنکه درین کیش نیست در نظر هوشیار نیست عیان غیر یار این سخن آشکار در خور تفتیش نیست طالب دیدار دوست کی نگرد پیش و پس در دل صاحبدلست در پس و در پیش نیست در تو اگر نیست دل منکر دلبر مباش این دل مرد خداست جای بد اندیش نیست گر دل بریان خوری زن در بیدولتان بر سر خوان فنا جز جگر ریش نیست سر که از او هوش زاد همقدم ابلهان دل که از او نوش زاد منتظر نیش نیست خلق تبه کارشان کاسد بازارشان رونق جذوارشان بیشتر از بیش نیست خائف ترسد ز میر ورنه چه ترسی ز مرگ سیر الی المنتهی است عالم تشویش نیست ظالم در این دیار هیچ نکرده گذار گرگ در این مرغزار بر اثر میش نیست بی بصر و زشت خوست هر که نه بنیای اوست مرده بی آبروست هر که تجلیش نیست موت دم نقد ماست ملکت شاه صفاست منبت فضل خداست دوزخ درویش نیست صفای اصفهانی