صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶: سر ملک ز جلالت بر استانه ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر ملک ز جلالت بر استانه ماست که امشب آن ملک ملک جان بخانه ماست سرود ماست که بر آسمان فکنده بساط نشاط چرخ ز بانگ دف و چغانه ماست تمام کون و مکان هست جام صبح ازل که یکدو جرعه درو از می شبانه ماست نشانه نیست از آن شاه بی نشان و ز غیب بهر کمان که زند تیر بر نشانه ماست دو طایریم من و دل ببوستان وصال که لعل و خال رخ دوست آب و دانه ماست ز آب و دانه باغ بهشت وصل شدیم دو شاهباز و خرابات آشیانه ماست بقلب ناسره کثرت اعتماد مکن که گوهر و زر توحید در خزانه ماست هر آنچه هست درین کارگاه کن فیکون نهاده پای بهستی پی بهانه ماست من و تو و تن و جان جهان فناست ولی کسی که زنده بخویشست در میانه ماست فسانه می نشمر داستان ما بغلط که هر چه هست بکون و مکان فسانه ماست تراب میکده و آفتاب چرخ دلیم ز آسمان برین برتر آستانه ماست نشاط و وجد دل ماست در برابر دوست که زهره در طلب و چرخ در ترانه ماست اگر چه هست برون از زمان سرمد و دهر ولی امر ولی والی زمانه ماست جمال کعبه و جاه جوامع ملکوت ز خاک میکده و باده مغانه ماست نصیب غرقه بحر صفاست گوهر عشق که هشق گوهر دریای بیکرانه ماست صفای اصفهانی