صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲: باز دل را دست جان آمد بدست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز دل را دست جان آمد بدست طره آن دلستان آمد بدست آن سر زلف سیاه دلفریب با هزاران داستان آمد بدست آنچه از آبادی دین شد خراب در خرابات مغان آمد بدست گر چه دل ویرانه شد از عشق دوست لیک گنج شایگان آمد بدست جان شد افریدون ضحاک هوی تا درفش کاویان آمد بدست رستم ما را پس از هفتاد خوان آرزوی هفتخوان آمد بدست دیو کثرت را بجان انداخت تیر زابروی وحدت کمان آمد بدست بی قران گشتیم و ز اقران بی نیاز صحبت صاحبقران آمد بدست مرحب غم شد شکار ذوالفقار بازوی خیبرستان آمد بدست تاخت سر ما بسرحد یقین رخش همت را عنان آمد بدست چرم گرگ آرزو درهم درید پنجه شیر ژیان آمد بدست گرگ فرعونی شکار مار شد طور را چوب شبان آمد بدست بی نشان گشتیم از نام و نشان تا نشان بی نشان آمد بدست ز آدم خاکی پری در پرده است این پری رو ناگهان آمد بدست نیست نقد یار در کون و مکان از دیار لا مکان آمد بدست کشت دل سر سبز شد زاب شهود حاصل کون و مکان آمد بدست هادی ما را بتاء/یید صفا مهدی صاحب زمان آمد بدست آنکه چندین سال جستندی بجان آستینش رایگان آمد بدست صفای اصفهانی