صفای اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹: ما رهرو فقریم و فنا راهبر ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما رهرو فقریم و فنا راهبر ما بی خویشتنی کو که شود همسفر ما ای آنکه ز خود با خبری در سفر عشق زنهار نیائی که نیابی خبر ما در کار دلم پای منه باک ز جان کن کاین خانه بود فرش ز خون جگر ما در کشور فقر آمده مهمان فنائیم لخت جگر و پاره دل ماحضر ما رنج تن ما از تب عشقست چه حاصل از رنج طبیبی که دهد دردسر ما امشب گذر از گوش کند خون که شب دوش از چشم روان گشت و گذشت از کمر ما فاسد شود ار خون به رگ از طبع گرانبار خار ره تجرید بود نیشتر ما ما خاک نشین در میخانه عشقیم تاج سر خورشید بود خاک در ما موران ضعیفیم ولی ملک سلیمان با دست درین بادیه پیش نظر ما ما خسرو فقریم و نپاید سر جمشید گر سر کشد از خط سر تاجور ما پی گم مکن ای سالک اگر طالب مائی کز اشک روان سرخ بود رهگذر ما دنبال صفا گیر که گر بگذری از چرخ تا نگذری از خویش نبینی اثر ما صفای اصفهانی