سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۵: ز ناتوانی پیری اگر بجان آئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ناتوانی پیری اگر بجان آئی برو به میکده یکچند تا جوان آئی به بزم وصل من اغیار ره کجا یابد؟ اگر ز چشم فلک در برم نهان آئی خبر ز حسرت من در زوال حسن رخش شوی اگر به چمن موسم خزان آئی تن ضعیف فرو مانده زیر بار دلم ز بسکه بر دلم ای بار غم گران آئی چه شعله ها که مرا از زبان زبانه کشد چو ای حدیث غم هجر بر زبان آئی همیشه گویم اگر بینمت سپارم جان مگر که بر سرم از بهر امتحان آئی همین نه سنگ بنالد ز ناله ام شاید اگر به پیش تو نالم تو در فغان آئی به عاشقان بت ناسازگار ما سازد اگر تو بر سر سازش به آسمانی آئی سحاب رشک گهی بر غریق عشق بری که خود بساحل از این بحر بیکران آئی سحاب اصفهانی