سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۸: از او به یاری بختم امید غمخواری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از او به یاری بختم امید غمخواری ولی دریغ که بختم نمی کند یاری چه غم ز دیده ی بیدار عاشقان آن را که نیست یک دمش از خواب ناز بیداری به دام تا نفتد صید خود کجا داند هر آنچه یافته صید من از گرفتاری بر تو خوار بود هر عزیز و عزت تو بر آن کسان که ندانند عزت از خواری پس از هزار عتابم به مدعی بخشید هزار زخم زد اما یکی نشد کاری بکوش تا دل آزرده ای بدست آید و گرنه سهل بود از بتان دل آزاری تو را که هست بلب معجز مسیح از چیست که چشم تست چنین مبتلای بیماری جدا از مهر رخ او ز آه و اشک (سحاب) بود چو برق یمانی و ابر آزاری سحاب اصفهانی