سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۱: کاش اکنون که به کوی تو بود منزل من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کاش اکنون که به کوی تو بود منزل من بود بر پای من این بند که دارد دل من از پی رنجش ساعد به شهیدان ستم دعوی آن است که در حشر کند قاتل من در برم دل تپد از شوق خدنگت همه عمر مگر آن روز که در خاک طپد بسمل من در جهان شاید اگر نیست غمی زانکه به دهر هر غمی بود سرشتند به آب و گل من هست محرومی من باعث نومیدی غیر به که از وصل تو حاصل نشود مشکل من جان از آن مانده به تن تا که شود برخی او گر قبولش فتد این تحفه ی ناقابل من ریخت خونم به یکی زخم و مرا کشت (سحاب) لیکن از آرزوی زخم دگر قاتل من سحاب اصفهانی