سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم کز شرم نتوانم نگاهی جانب قاتل کنم چون رشکم آید زین و آن گیرم سراغت هر زمان هرگه تو را ای دلستان خواهم نشان از دل کنم در بزم اغیار ای صنم در بزم ننهادم قدم یا نقد جان از کف دهم یا کام دل حاصل کنم با آنکه امید وصال از وی بود امری محال از سادگی هر ماه و سال این فکر بیحاصل کنم مایل چو با بیگانگانت دیدم ای نا آشنا زین حیله رفتم تا تو را با خویشتن مایل کنم ساقی بده جامی از آن صافی که باشد قوت جان تا زنگ اندوه جهان از لوح دل زایل کنم دانم (سحاب) آخر مرا آید به بالین از وفا اما نمیدانم چه با این مرگ مستعجل کنم سحاب اصفهانی