سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۳: اگر ز آمیزش اغیار نبود یار من عارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر ز آمیزش اغیار نبود یار من عارش چرا گردد خجل هر گه که بینم پیش اغیارش؟ به بازار محبت از متاع عاشقی ما را وفایی هست و جانی تا که خواهد شد خریدارش هنوز از بار جورت نیست آگه دل، به دوش او بنه باری فزون تر تا بداند چیست دربارش ز اعجاز لب آن شوخ شکرلب چرا یا رب شفا یابد همه بیماری الا چشم بیمارش؟ ز عشق یوسفی من نیز چون یعقوبم اما او زبوی پیرهن شد روشن آخر دیده ی تارش اگر از کار دل زلفش تواند عقده بگشاید چرا چون دل بود هر تار او صد عقده در کارش؟ تو را عارض گلستانی کزان نارسته خار از گل مرا مژگان چو گلزاری که گلها رسته از خارش (سحاب) آن مه ندارد بی تو فرقی با سحاب امشب که باران اشک خونین است و برق آه شرر بارش سحاب اصفهانی