سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۹: مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مردیم و دل ز دست غمش در فغان هنوز جان رفته و نرفته غم او زجان هنوز با آنکه خاک شد تنم از دست آسمان دست جفاز من نکشد آسمان هنوز دانی مگر که حسن تو زایل نشد ز خط کز عاشقان خود گذری سر گران هنوز چندی اگر چه پیرو زاهد شدم زجهل دارم امید عفو ز پیر مغان هنوز عادت نگر که محفل وصل است و بزم عیش جانم به ناله است و دلم در فغان هنوز شد عمر و شکوه ات به لب اما نگفته ام از سر گذشت جور تو یک داستان هنوز اول به تیغ عشق تن من به خون تپید ترکی نبسته تیغ جفا در میان هنوز آن روز گشت بلبل گلزار عشق دل کر گل نبود نام و زبلبل نشان هنوز دست تو چون بدامن آن گل رسد (سحاب)؟ ننهاده پا به گلشن او باغبان، هنوز سحاب اصفهانی