سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۴: روزی که از سبو به قدح باده خواستند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روزی که از سبو به قدح باده خواستند اسباب زندگی همه آماده خواستند چون دل کسی به نقش و نگار جهان نیست نقش جمال لاله رخان ساده خواستند دادند پیچ و تاب به گیسوی دلبران دامی برای مردم آزاده خواستند آن خرقه را که طالب تذویر بافتند در قید دلق و سجه و سجاده خواستند از ما به کوی دوست که بیش از دو گام نیست هر سو به اختلاف بسی جاده خواستند دادند جلوه در پر پروانه شمع را خاکسترش به باد فنا داده خواستند بستند بر میان تیغ و (سحاب) را بر خاک و خون چو صید شه افتاده خواستند خاقان دهر فتحعلی شه که انجمش بهر نثار سبحه و سجاده خواستند سحاب اصفهانی