سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۵: فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستاخ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فغان که زاغ به گلشن زبسکه شد گستاخ بجای بلبل مسکین نشست بر سر شاخ کسی که پای بکویت نمی نهاد از بیم چه شد که دست در آغوشت آورد گستاخ چه رخنه در دل آن شوخ سنگدل بکند گرفتم آه دلم سنگ را کند سوراخ به حیرتم که چسان جا گرفته در دل تنگ غم بتان که نگنجد در این جهان فراخ وفا کجا و دل ترک ما که پنجه ی او بخون خلق بود همچو دشنه ی سلاخ (سحاب) اگر چه دو روزیست عهد دولت گل ببین چگونه زند تکیه بر اریکه ی شاخ سحاب اصفهانی