سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۵: پایان شب هجر تو خواهم پی حاجات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پایان شب هجر تو خواهم پی حاجات هر گه که بر آرم به فلک دست مناجات گفتی که به خواب تو بیایم شب هجران در دیده ی من خواب و شب هجر تو هیهات هم جان دهد و هم بستاند لبت آری از معجز عیسی بودش بیش کرامات با یاد توام دوش عجب بزم خوشی بود تا بر سرم امروز چه آید ز مکافات خط سر زده ز آن رخ ولی از طره و مژگان پیدا بود از حسن تو آثار و علامات از پای زنم تا به لبش بوسه که یک بار سالک نتواند که کند طی مقامات از سیل سر شکم به فغان اهل زمینند وز شعله آهم به حذر اهل سماوات بیگانه چنان معتبر امروز که بر من سهل است که جوید به سگان تو مباهات هر جای که از مصحف خوبی بگشودم در شان تو دیدم شده نازل همه آیات فرقی که میان من و او هست به محشر من منفعل از معصیتم شیخ ز طاعات با آنکه پشیمان شدم از صحبت زاهد ترسم که زمن نگذری ای پیر خرابات دانسته (سحاب) از بر او دور نگردم این نیست که چندان نکنم درک کنایات سلطان جهان فتحعلی شاه که افلاک از بندگی حضرت او جسته مباهات ذاتش ز حوادث ابدالدهر مصون باد از معدلتش دهر مصون از همه آفات سحاب اصفهانی