سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: ندارد تحفه ی جان گر حقارت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارد تحفه ی جان گر حقارت زما صد جان و از او یک اشارت عبارت از حیات جاودان چیست؟ لب شیرین آن شیرین عبارت بهای بوسه ی جان بخش جان خواست ندانم چیست سودش زین تجارت؟ اگر از شوق خواهی نسپرم جان نهان از من به قتلم کن اشارت چه داری پر عتاب آن لعل شیرین؟ ز شیرینی نکو نبود مرارت کس از زهاد بوی عشق یابد گر از کافور کس یابد حرارت! غمین برگشت از آن کو قاصد من مگر بر قتل من دارد بشارت دمید از باغ حسنش سبزه ی خط فزون شد گلستانش را نضارت نماند دل به دست کس (سحابا) چو ترک من گشاید دست غارت سحاب اصفهانی