سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۷: از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از زلف و رخت روز و شبم تیره و تار است زان هر دو عیان حادثه ی لیل و نهار است تا روز شمار ار بشمارم عجبی نیست غم های شب هجر که بیرون ز شمار است بر عارض گلگون مگرش دیده ی لاله آن خال سیه دید که داغش به عذار است اهل هوس آزرده شدند از غمت آری نا صافی صهبا سبب رنج خمار است در وصل تو کمتر بود آرام دل آری بی طاقتی مرغ چمن فصل بهار است یک بلبل شیداست همین شیفته ی گل شیدای گل روی تو هر گوشه هزار است تا بخت نصیب که کند زخم خدنگش ترکی که کنونش بدل آهنگ شکار است؟ رفتم ز پی تجربه ز آنکو دو سه گامی دیدم که قرار دل من در چه قرار است بگذشت جدا ز آن سر کو کار من از کار تا در سر کوی تو دل من به چه کار است بگذشت جدا ز آن سر کو کار من از کار تا در سر کوی تو دل من به چه کار است؟ غیر از در میخانه که ماوای (سحاب) است از حادثه ی چرخ کجا جای قرار است سحاب اصفهانی