سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲: روز آن را که سیه گشت ز چشم سیهت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز آن را که سیه گشت ز چشم سیهت روشنی نیست جز از پرتو روی چو مهت ز یکی جان بستاند به یکی جان بخشد جان من این چه اثرهاست که دارد نگهت؟ عجبی نیست اگر صید حرم را ز حرم به سوی دامگه آرد هوس دامگهت ز تو داد دل ما را بستاند روزی آنکه کرده است به ملک دل ما پادشهت کوش تا شهر دل آباد کنی ای شه حسن پیشتر ز آنکه نهد رو به هزیمت سپهت نه به رحم است که بر باد ندادی خاکم ز آن ندادی که مبادا بنشیند به رهت گشت مرحوم ز سنگ ستمت چون زنخست ریخت بال و پرم از حسرت طرف کلهت دور از او زیستی و هر چه به پاداش (سحاب) هجر او با تو کند نیست فزون از گنهت سحاب اصفهانی