سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳: چه منتی پر و بال شکسته بر سر ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه منتی پر و بال شکسته بر سر ما نهاد بهر رهائی گشود چون پر ما به هر کس از تر و خشک جهان رسد فیضی نصیب ما لب خشک است و دیده ی تر ما هزار جان گرامی به راه او شد خاک برش چو جلوه کند تحفه ی محقر ما به بزم عیش چه حاجت به باده و ساغر؟ که هست خون جگر باده دیده ساغر ما نیافت لذت زخم ترا ولی صد زخم زداغ حسرت تیرت بود به پیکر ما برت حکایت یوسف فسانه ایست گزاف چنانکه قصه ی یعقوب نیز در بر ما بهشت و دوزخ ما صبح وصل و شام فراق خرام قامت آشوب روز محشر ما هزار صیدد گر هم زننگ کرد آزاد به دام او چو در افتاد صید لاغر ما به غیر وصف نگارین خطش (سحاب) خطاست که کلک ما بنگارد خطی به دفتر ما سحاب اصفهانی