سحاب اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷: گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را به که با خویش گذارم دل نافرمان را شاد از اینم که به او زخم دگر تا نزند نتواند که بر آرد ز دلم پیکان را من از این دست که دارم به گریبان پیداست که جفا جوی کشیده است زمن دامان را خلقی از فتنه ی چشمش به شکایت بودند گر نیاموخته بود این نگه پنهان را در ره عشق دلا لحظه ای آسوده مباش گو کسی طی نکند این ره بی پایان را بوسه ای می دهد اما به بها می طلبد ز (سحاب) آنچه در اول نگهش داد آن را جور از حد مبر از ناله ام آسوده مدار گوش دربان شهنشاه قدر دربان را شه نشان فتحعلی شاه که از رفعت کرد اولین پله به ایوان نهمین ایوان را سحاب اصفهانی