سعدی شیرازی
باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۱۴
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزّوجلّ مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد آمده. گفت: این چه حالت است؟ گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته، اکنون به قصاص فرموده اند. و لطیفان گفته اند: گربهٔ مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی عاجز باشد که دست قوت یابد برخیزد و دست عاجزان برتابد و لو بسط اللهُ الرزقَ لعباده لبَغَوا فی الارض. موسی علیه السلام به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار. ماذا اخاضَکَ یا مغرورُ فی الخَطَرِ حتی هَلَکتَ فَلَیتَ النملَ لم یَطِرِ بنده چو جاه آمد و سیم و زرش سیلی خواهد به ضرورت سرش آن نشنیدی که فلاطون چه گفت مور همان به که نباشد پرش پدر را عسل بسیار است ولی پسر گرمی دار است. آن کس که توانگرت نمی گرداند او مصلحت تو از تو بهتر داند سعدی شیرازی