سعدی شیرازی
باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۷
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند. گفت: ای پدر! گرسنگی خلق را بکشد، نشنیده ای که ظریفان گفته اند به سیری مردن به که گرسنگی بردن. گفت: اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا. نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت بر آید با آن که در وجود طعام است عیش نفس رنج آورد طعام که بیش از قدر بود گر گلشکر خوری به تکلف زیان کند ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود رنجوری را گفتند: دلت چه می خواهد؟ گفت: آن که دلم چیزی نخواهد. معده چو کج گشت و شکم درد خاست سود ندارد همه اسباب راست سعدی شیرازی