وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۸۳: مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم ننشینم به رهش بر سر کویش نروم هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست خود به خود من به شکن گیری مویش نروم سد صلا می زند آن چشم و به این جرأت شوق بر در وصل ز اندیشهٔ خویش نروم گر توان خواند فسونی که در آیند به دل هرگز از پیش دل عربده جویش نروم ساقی ما ز می خاص به بزم آورده است نیست معلوم که از دست سبویش نروم وحشی این عشق بد افتاد عجب گر آخر در سر حسرت رخسار نکویش نروم وحشی باقفی