وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۵۷: لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید شکرستان ترا قفل ز در بگشاید غمزه را بخش اجازت که به خنجر بکند دیده ای کو به تو گستاخ نظر بگشاید ره نظارگیان بسته به مژگان فرما که به یک چشم زدن راه گذر بگشاید در گلویم ز تو این گریه که شد عقدهٔ درد گرهی نیست که از جای دگر بگشاید شب مارا به در صبح نه آن قفل زدند که به مفتاح دعاهای سحر بگشاید همه را کشت، بگویید که با خاطر جمع این زمان باز کند تیغ و کمر بگشاید راه تقریب حکایت ندهی وحشی را که مبادا گله را پیش تو سر بگشاید وحشی باقفی