وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۱۵۱: هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دلی کز عشق جان شعله اندوزش نبود گر سراپا آتش سوزنده شد سوزش نبود عشق را آماده بود اسباب و جان مستعد کار چون افتاد با دل بخت فیروزش نبود خرمن من بود و خرمن سوز شوخی بود نیز گرمی خاصی که باشد شعله افروزش نبود در کمان ناز آن تیری که من می خواستم بود پر ، کش لیک پیکان جگر دوزش نبود طاقت آوردیم چندین سال ازو بیگانگی آشنایی شد ضرورت تاب یک روزش نبود آنکه سد مرغ است در دامش اگر وحشی رمد گو تصور کن که یک مرغ نو آموزش نبود وحشی باقفی