کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آیا ستوده خصالی که چرخ گاه عطا
    هزار چشم به دست تو دوخت از اختر
    رواست کز پی بزم تو بی طلب ریزی
    زنافه مشگ وز نی شکر از صدف گوهر
    شود چو عارضت افروخته ز آتش خشم
    زتاب چهره تو آب می شود آذر
    برآید از دل خورشید خاوری تکبیر
    شوی سوار چو بر رخش آسمان پیکر
    همیشه تا که گهر راست رشته شیرازه
    مدام تا زگهر هست زینت افسر
    بود چو رشته عدوی تو در نظر بی قدر
    محب جاه تو باشد عزیز چون گوهر
    سپهر منزلتا صاحبا بود هر چند
    دلم فگار زبیداد چرخ دون پرور
    چرا شکایت خود پیش روزگار برم
    که آشنا نبود رحم با دل کافر
    چو در پناه تو باشم ز حادثات چه غم
    چو شمع پرده نشین شد چه باکش از صرصر
    زمان پیش که دست طلب بوام گرفت
    به رنگ غنچه زباغ سخات مشتی زر
    اگر طلب ننمائی زمن چه بهتر از آن
    وگرنه صبر کنی تا مواجب دیگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha