کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به امعانی تبریزی یکی گفت
    چو از شوق برادر شب نمی خفت
    که چون در گل بماندی زاشتیاقش
    چگونه می کشی بار فراقش
    بدو گفت ای رفیق غمگسارم
    چرائی بی خبر از کار و بارم
    چنین بینی که پیش روی من هست
    نمی بینی که از پنجه، شصت من هست
    خری کو شست من برگیرد آسان
    ز شست و پنج من نبود هراسان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha