قبله جان من تویی، گیل فرشته رنگ و بو
ماه سپهر مکرمت، سرو ریاض آرزو
گیل نه ای، فرشته ای، وز دل و جان سرشته ای
گیل که بو؟ که بو چنین حور وش و فرشته خو؟
می دل و دین تی فدا، خوا ببری که وس خوشی
قبله تویی، کجا روم شهر بشهر و کوبکو؟
تی سر زلف مشکبو، آنچه بمن کری ز جان
شرح دهم، اگر بود، با تو مجال، موبمو
آینه را اگر رسد عکس جمال تو دمی
کی رسد آنکه باشدش با تو مجال رو برو؟
دوش بغمزه گفته ای: او ز نما ترا بغم
نوبت دیگر از کرم قصه دوش باز گو
گفتمش: ای مراد جان، وعده وصل کرده ای
گفت که: آن حکایتا وا مطلب، که آن بشو
گفتمش: ای عزیز من، خوار شدم ز عشق تو
گفت که: نانه خوار بین، کاوره فن لا و لو
گفتم: عاشق تویم، چیست بگو دوای من؟
گفت: مگوی این سخن، بی تو مرا بسر بشو
قاسمی از فراق و غم گم شد و بی خبر ز خود
گم شده فراق را از کرم تو و از جو