کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صدر صدور مشرق و مغرب عماد دین
    ای آنکه در کرم چو تو کم سابق اوفتد
    ابر از سخای دست تو بارد سرشک در
    چون گریه های زار که بر عاشق اوفتد
    نه در جهان دلی چو دلت غیب دان بود
    نه در سخا کفی چو کفت رازق اوفتد
    خورشید و صبح در خوی خجلت فرو شوند
    گر پرتوی ز رای تو بر مشرق اوفتد
    مه در هوای آنکه شود نعل مرکبت
    هر مه دو هفته در لوعات دق اوفتد
    هر دل که در هوای تو چون تیر نیست راست
    از حادثات درگذر نعلق اوفتد
    خم کمند قهر تو در گردنش فتد
    بدخواهت ار ز پارس به المالق اوفتد
    گر نیست جز که ناقه صالح ذبیح به
    خاصه چو در سرشت گهر فاسق اوفتد
    صدرا به بنده نسبت جرمی ست فی المثل
    چون معنی دروغ که بر سارق اوفتد
    افشای این معامله دانی که کی بود
    روزی که کار باز در خالق اوفتد
    چون دین و همت تو درآید درست و راست
    هر مشکل امور که بر حاذق اوفتد
    معلوم رای تست که در زیر طاس چرخ
    در جام گاه درد و گهی فایق اوفتد
    بر من به فضل خود شفقت کن که این زمان
    بر اهل فضل مثل تو کم مشفق اوفتد
    نه هر که آدمیست تواند شدن پری
    نه نیز جمله حیوان ناطق اوفتد
    داده ست شهریار مرا وعده خلاص
    ارجو که با مراد قضا وافق اوفتد
    کارم به کام گردد اگر اصطناع تو
    با لطف عام شاه جهان واثق اوفتد
    کید مخالفان ندهد هیچ فایده
    عذرا چو در موافقت وامق اوفتد
    هر وعده کآفتاب زمین و زمان دهد
    بی هیچ شک چو صبح دوم صادق اوفتد
    با من که همچو عقل محک مروتم
    آن کن که از مروت تو لایق اوفتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha