هرکس که دید خال و خط و موی و روی تو
آشفته شد چو موی تو بر گرد روی تو
در جست و جوی وصل تو و گفت و گوی تو
سرگشته ام به هر طرف از آرزوی تو
*****
ناقابل است آن که بنامد به کوی تو
آن کس که در گذار تو افتاد قابل است
*****
روز ازل که مهر ترا در خور آمدم
چون دانه ای فتاد از آن بر سر آمدم
یک چند به خوشه رفتم و گوهر آمدم (؟)
آخر به دور داس فلک چون درآمدم
*****
چندان که گرد خرمن هستی برآمدم
کاهی نیافتم که ز ذکر تو غافل است
*****
بردار از رخ ای مه نامهربان! نقاب
تا منفعل شود ز جمال تو آفتاب
دارم بیان حلقه زلفت هزار تاب
در آتش فراق تو دل می شود کباب
*****
از آرزوی روت تشنه بمیرم ننگرم به آب (؟)
آب حیات بی تو مرا زهر قاتل است
*****
روی تو شمع مجلس مستان آشناست
آیینه جمال تو جام جهان نماست
محراب ابروی تو مرا قبله دعاست
در دور چشم مست توام می نصیب ماست
*****
هر صوفی ای که باده ننوشید بی صلاست
هر عالمی که عشق نورزید جاهل است
*****
آبی اگر ز کتم عدم آیدت به یاد
از آب و خاک و آتش تن بگذری چو باد
کیخسرو و سکندر و کاووس و کیقباد
بر منزل جهان زدند خیمه مراد
*****
روزی اگر به کوی مرادی رسی عماد!
آنجا مقام توست گذر کن که منزل است