کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفت ز ماهی برون چشمه آتش فشان
    شمع فلک را ز صفر سفره نهاد آسمان
    شب ز چه کاهد چو شمع هر چه شب آمد از آنک
    رفت به برج شمال خسرو گردون ستان
    دوش به دست صبا لاله بر افروخت شمع
    یعنی با عدل گل زان بود این را امان
    در غم نقصان عمر لاله و شمعند از آنک
    شد سیه و سوخته دود دل این و آن
    در یرقان شد چو شمع دیده نرگس به باغ
    تا جگر آب و خاک یافت ز گرمی نشان
    مجلس انس است باغ گل می و بلبل حریف
    لاله سیراب شمع نرگس تر نقل دان
    من غلطم زانکه هست برق درخشنده شمع
    لاله و ابر از صفت ساقی و رطل گران
    باد که بد شمع کش تا که ره گل گشاد
    فاخته دادش لقب پیک سلاطین نشان
    سبزه زبان لابه کرد شمع صفت پیش باد
    تا دهدش زینها ز آتش خویش ارغوان
    مجلسیی شد چو شمع نرگس تر تا به صبح
    باز نماید بدو فاخته سحرالبیان
    داعی حق بلبل است در چمن ایرا که هست
    وقت سحر در سخن نایب شمع جهان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha