جعد طره اش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبه ام گلستان شد
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوه اش گشتم تا رخش نمایان شد
*****
رفتم آنقدر از خود کآئینه به سامان شد!
*****
ناقه سرشک من بسته در رهش محمل
از سپهر چشمانم دم به دم شود نازل
بی ابا به پای او میفتد ازین غافل
گریه ای نمی سازد منع انبساط دل
*****
غنچه را کجا شبنم تگمه گریبان شد؟!
*****
بر سرم ز هجرانش شورش قیامت رفت
از هوای عشق او بی حدم ملامت رفت
حاصل امید من جمله در غرامت رفت
اندک اندک این امید در پی ندامت رفت
*****
پشت دست ما کم کم نذر زخم دندان شد
*****
گیرودار صد موسی از تجلی تور است
شوکت سلیمانی در ترحم مور است
صبح مطلب عاشق بعد شام دیجور است
ریشه تا دواند تاک جلوه گاه انگور است
*****
کوششی به عرض آمد آبله نمایان شد
*****
کشتی امیدم را ز اشک ناخدا کردم
در محیط اندوهش بی ابا رها کردم
با خیال سودایش عمر خود ادا کردم
در هوای وصل او دوش گریه ها کردم
*****
قطره قطره اشک من دانه دانه مرجان شد
*****
لشکر الم هایش کرده در دلم منزل
از نتیجه عشقش جز ستم نشد حاصل
مردم از غم هجرش تا شدم به او واصل
بی تردد اسباب حل نمی شود مشکل
*****
کز کشاکش ناخن کار عقده آسان شد
*****
بوعلی بود پیشم در سلوک مجنونی
دانشم کند اکنون از ارسطو افزونی
سینه بلیناسش طغرلم کند خونی
گشت حاصل شاهین شوکت فلاطونی
*****
بعد ازین به ختلان هم گیرودار یونان شد!