شیخ یک روز سخن مترسمان میگفت پس گفت اول رسمی بود کی مردم بتکلف بکند آنگه آن عادت شود آنگه آن عادت طبیعت شود آنگه آن طبیعت حقّیقت شود. پس شیخ ابوبکر مؤدب را گفت برخیز و دوات و کاغذ بیار تا از رسوم و عادات خانقاهیان فصلی بگوییم، چون بیاورد گفت بنویس و بدانکه اندر عادت و رسوم خانقاهیان ده چیزست کی برخود فریضه دارند به سنت اصحاب صفه رضی اللّه عنهم و اهل خانقاه را صوفی از آن گویند کی صافی باشند و بافعال اهل صفه مقتدی باشند اما این ده چیز کی برخود فریضه دارند و در موافقت کتاب خدای تعالی و سنت مصطفی علیه السلام بود، یکی آنست کی جامه پاک دراند کی گفت وَثِیابکَ فَطَهّر و پیوسته باطهارت باشند کی گفت فیهِ رِجالٌ یُحِبونَ اَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللّه یَحِبُّ المُطَهِّرین دوم آنکه در مسجد یا بقعۀ از خیر نشنیند چنانک گفت یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالغُدوِّوَالاصالْ رِجالٌ سیم آنکه باول وقت نمازها به جماعت کنند چنانک گفت: وَالَّذِینَ هُمْ عَلی صَلواتِهِمْ یُحافِظون چهارم آنکه به شب بسیار نماز کنند چنانک گفت: وَمِن اللَیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلةً لکَ پنجم آنکه سحرگاه استغفار و دعا بسیار کند چنانک گفت: وَبِالاَسحارِهُمْ یَسْتَغْفِرُون ششم آنکه بامدادان چندانکه توانند قرآن برخوانند و تا آفتاب برنتابد حدیث نکنند چنانک گفت اِنَّ قُرآنَ الفَجْرِ کانَ مَشهُوداً هفتم آنکه میان نماز شام وخفتن بوردی و ذکری مشغول باشند چنانک گفت وَمِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحهُ وَاِدْبارَ النُّجُوم هشتم نیازمندان را و ضعیفان را و هرکه بدیشان پیوست وی را درپذیرند و رنج ایشان بکشند چنانک گفت: وَلا تَطُرد الَّذِینَ یَدْعُونَ ربَّهُمْ بِالغدوَةِ والعَشِّی یُریدُون وَجْهَه نهم آنکه بیموافقت یکدیگر چیزی نخورند چنانک گفت وَالمُوفُونَ بِعَهْدِهِم اِذا عاهَدُوا دهم آنکه بی دستوری یکدیگر غایب نگردند چنانک گفت: وَاِذا کانُوا مَعَهُ عَلی اَمرٍ جامِعٍ لَم یَذْهَبُوا حَتْی یَسْتَأذِنُوه. و جز ازین اوقات فراغت ایشان بسه کار بود یا علم آموختن یا بوردی مشغول بودن یا به کسی راحتی و چیزی رسانیدن. پس هرکه این جمع را دوست داردو بدآنچ تواند ایشان را یاری دهد درفضل و ثواب ایشان شریک باشد کی گفت فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اَنَّی اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُمْ مِن ذَکَرٍ اَوانُثَی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ و پیغامبر گفت صلی اللّه علیه من احب قوماً فهو منهم و اندرین قوم باشد آنکه مصطفی گفت رب اشعث اغبرذی طمرین لایؤبه به لواقسم علی اللّه لابره منهم البراء ابن عازب وبا خدای عالم در حقّ ایشان گفت: اُولئِک هُمُ الرّاشِدونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَنِعْمةً وَاللّه عَلِیمٌ حَکیم و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین.