کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همی بود شاپور با داد و رای

    بلنداختر و تخت شاهی به جای

    چو سی سال بگذشت بر سر دو ماه

    پراگنده شد فر و اورنگ شاد

    بفرمود تا رفت پیش اورمزد

    بدو گفت کای چون گل اندر فرزد

    تو بیدار باش و جهاندار باش

    جهاندیدگان را خریدار باش

    نگر تا به شاهی ندارد امید

    بخوان روز و شب دفتر جمشید

    بجز داد و خوبی مکن در جهان

    پناه کهان باش و فر مهان

    به دینار کم ناز و بخشنده باش

    همان دادده باش و فرخنده باش

    مزن بر کم‌آزار بانگ بلند

    چو خواهی که بختت بود یارمند

    همه پند من سربسر یادگیر

    چنان هم که من دارم از اردشیر

    بگفت این و رنگ رخش زرد گشت

    دل مرد برنا پر از درد گشت

    چه سازی همی زین سرای سپنج

    چه نازی به نام و چه نازی به گنج

    ترا تنگ تابوت بهرست و بس

    خورد گنج تو ناسزاوار کس

    نگیرد ز تو یاد فرزند تو

    نه نزدیک خویشان و پیوند تو

    ز میراث دشنام باشدت بهر

    همه زهر شد پاسخ پای‌زهر

    به یزدان گرای و سخن زو فزای

    که اویست روزی ده و رهنمای

    درود تو بر گور پیغمبرش

    که صلوات تاجست بر منبرش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha