کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی ز رای تو روشن جهان تیغ و قلم

    فلک بدست تو داده عنان تیغ و قلم

    قوام دین سر احرار و اختیار ملوک

    که نیست جز تو کسی قهرمان تیغ و قلم

    توئی که هستی از گوهر سخا و کرم

    توئی که هستی از خاندان تیغ و قلم

    توئی که ترا گاه دانش و مردی

    بیان فضل و فصاحت بنان تیغ و قلم

    نفاذ امر تو وسطوت اشارت تست

    مضا و هیبت و حکم روان تیغ و قلم

    همی فرازد از تو سپهر فضل و هنر

    همی فروزد از تو جهان تیغ و قلم

    خطا نیفتد بر تیغ و بر قلم پس ازین

    که پاس حکم تو شد پاسبان تیغ و قلم

    ازان هنر که عیان گشت نزد عقل از تو

    نبود صد یک ازان در گمان تیغ و قلم

    شدست ویران از تو نهاد بخل و ستم

    شدست پیدا از تو نهان تیغ و قلم

    خجل شوند همی از زبان دربارت

    زبان پر گوهر و در فشان تیغ و قلم

    صریر کلک تو و عکس خنجر تو همی

    چو رعد و برق جهد زاسمان تیغ و قلم

    ببحر ماند دستت ازان همی خیزد

    همیشه زو گهر و خیزران تیغ و قلم

    شدست کند ز جود تو حرص آز و نیاز

    شدست تیز بمدحت زبان تیغ و قلم

    رواست گر بمدیح تو تر کنند زبان

    که پر ز گوهر کردی دهان تیغ و قلم

    ز آب لفظ تو و آبروی دشمن تست

    اگر ز آب بود زنده جان تیغ و قلم

    بجز دل تو نباشد جهان عدل و سخا

    بجز کف تو نزیبد مکان تیغ و قلم

    کنون که تیغ و قلم در ضمان دست توأند

    شدند دولت و دین در ضمان تیغ و قلم

    عدو و ناصح تو کرده عقد گردن و گوش

    زدر و لعل که خیزد ز کان تیغ و قلم

    بلفظ عذب تو و خون دشمنت گوئی

    که رفت بیع و شری درمیان تیغ وقلم

    زلفظ گوهر کرد آنزخونسرشت این مشک

    که هست مشک و گهر کاروان تیغ و قلم

    شدند تیغ و قلم جان ستان و روزی بخش

    ز دست و بازوی تست این توان تیغ و قلم

    بروز کینه چو گیری بدست قبضه تیغ

    بر افکند عدویت طیلسان تیغ و قلم

    نهد بنزد تو تیغ و قلم عطارد و شمس

    زشرم چون تو کنی امتحان تیغ و قلم

    کف تو هست سپهر سخا و عالم را

    نمود شام و شفق از زبان تیغ و قلم

    جهان شداست چو روی گل و دل لاله

    که بشکفید ز تو بوستان تیغ و قلم

    بیان تیغ و قلم شد کف و زبان تو زانک

    فصاحتست و شجاعت بیان تیغ و قلم

    سباع و انس گه رزق میهمان توأند

    تو روزی همه میده ز خوان تیغ و قلم

    نیام و ملقمه زان بیشتر سیه پوشند

    که پوست دشمن تست آشیان تیغ و قلم

    فلک چو دست تو هرگز کجا بود ور چه

    دهد شهاب و مجره نشان تیغ و قلم

    جهان بخندداز خرمی چو صبح و چو گل

    چو اشگبار شود دیدگان تیغ و قلم

    ز تف خشم تو نز بوی مشک و کافورست

    که خشک مغز شدند استخوان تیغ

    بروز کار تو اندر ز مردی و دانش

    پر از عجایب شد داستان تیغ و قلم

    چو دید چرخ ز کار تو و شجاعت تو

    چه گفت؟گفت زهی پهلوان تیغ و قلم

    بناز از قلم خویش و تیغ گوهر بار

    که می بنازد از تو روان تیغ و قلم

    همیشه تازبردست آسمان وش تو

    همی کنند قران اختران تیغ و قلم

    همه سعادت تأثیرشان نثار تو باد

    که جز بسعد نباشد قران تیغ و قلم

    کسیکه باشد با تو دورویه و دو زبان

    بدین دو بادا همداستان تیغ و قلم

    بریده باد بتیغ و سرشته باد بخون

    سرو زبان عدویت بسان تیغ و قلم

    بعقل گفتم کز مدح های خواجه ما

    کدام لایق تر گفت آن تیغ و قلم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha