به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گرنه خود را بیخود از جام جنون میساختم
دوش با این درد دل تا روز چون میساختم
یاد آن دارد که تا ذوقم فزاید روز وصل
حسرت دل یادم از یادت فزون میساختم
آه از آن حرمان که دل را از خیالات محال
گاه میدادم تسلی گاه خون میساختم
کی غم فرهاد و من یکسان شود گر من زدل
غم برون میریختم صد بیستون میساختم
گر خبر میداشتم عرفی زناسازی او
کی چنین خود را بدست او زبون میستاختم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.