کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سلطان تاج بخش جهاندار امیر شیخ

    کاوازهٔ سعادت جودش جهان گرفت

    شاهی چو کیقباد و چو افراسیاب گرد

    کشور چو شاه سنجر و شاه اردوان گرفت

    پشتی دین به قوت تدبیر پیر کرد

    روی زمین به بازوی بخت جوان گرفت

    در عیش ساز و عادت خسرو بنا نهاد

    در رسم و عدل شیوهٔ نوشیروان گرفت

    ایوان و قصر و جنت و فردوس برفراشت

    در وی نشست شاد و قدح شادمان گرفت

    هر بنده‌ای که بر در او جایگاه یافت

    خود را امیر خسرو صاحبقران گرفت

    بنگر که روزگار چه بازی پدید کرد

    نکبت چگونه دولت او را عنان گرفت

    جوشی بزد محیط بلائی به ناگهان

    ملک و خزانه و پسرش در میان گرفت

    یا سوز و گریه‌ای که بهم برزد آن بنا

    یا دود ناله‌ای که در آن دودمان گرفت

    کان بوستان سرای که آئین و رنگ و بوی

    خلد برین ز رونق آن بوستان گرفت

    اکنون بدان رسید که بر جای عندلیب

    زاغ سیه دل آمد و در او مکان گرفت

    قصری که برد فرخی از فر او همای

    سگ بچه کرد در وی و جغد آشیان گرفت

    در کار روزگار و ثبات جهان عبید

    عبرت هزار بار از این می‌توان گرفت

    بیچاره آدمی چو ندارد به هیچ حال

    نه بر ستاره داد و نه بر آسمان گرفت

    خوشوقت مقبلی که دل اندر جهان نبست

    واسوده خاطریکه ز دنیا کران گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha