کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کرد تا پابوس اشرف کشور مازندران

    زین شرف بر ابر می ساید سر مازندران

    از برای توتیا نتوان غباری یافتن

    گر بگردی چون صبا سر تا سر مازندران

    غوطه چون آیینه در زنگار خجلت داده است

    چرخ اخضر را زمین اخضر مازندران

    جامه بر تن سبز چون سرو و صنوبر می کند

    زاهدان خشک را ابر تر مازندران

    گر چه از ابرست دایم آفتابش در نقاب

    مهر تابان است هر نیلوفر مازندران

    چون سواد چشم عاشق، در خزان و نوبهار

    نیست بی ابر تری بوم و بر مازندران

    همچو پای سرو هیهات است بیرون آمدن

    پای هر کس شد به گل در کشور مازندران

    دامها از سیرچشمی خواب راحت می کنند

    از هجوم صید در بوم و بر مازندران

    بس که می بارد طراوت از نسیم صبح او

    شسته رو از خواب خیزد دلبر مازندران

    تا چه مطلب در نظر دارد، که در سال دراز

    آتش از نارنج سوزد در سر مازندران

    غیر ازین کز بس طراوت آب در می می کند

    نیست عیبی در هوای کشور مازندران

    غوطه در آب گهر زد چون رگ ابر بهار

    کلک صائب گشت تا مدحتگر مازندران

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha