کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خامه شبی صفحه طرازی گرفت

    جوهر اندیشه گدازی گرفت

    مشک رقم شد ز دم عنبرین

    نافه گشا گشت، چو آهوی چین

    پیشهٔ عطّار وشی کرد ساز

    طبله به شکّرشکنی کرد باز

    یاسمن افشاند به نسرین طبق

    سنبلِ تر سود به سیمین ورق

    زخمه به تار نفس، افشرد دست

    نغمه برآمد ز شکر خواب مست

    غلغله ای از دل پرجوش خاست

    ولولهای از لب خاموش خاست

    گرم شد افسانهٔ افسرده ام

    زد دم عیسی، شرر مردهام

    معتکفان حجرات دماغ

    انجمن آرا، چو فروزان چراغ

    از در دل تا ملکوتی افق

    برسر هم بست معانی تتق

    ساقی فیض ازلی باده داد

    دل گهر بحر خرد زاده داد

    فیض فلاطون خرد خم گشود

    زنگ ز آیینهٔ فطرت زدود

    شد ز خروش لب صهبا زده

    زاویهٔ سامعه، یونانکده

    نغمه، صبوحی زده می ریخت، لب

    سودهٔ عنبرکده می بیخت، شب

    شوق، به کف ساغر جمشید داشت

    خامه، به بر، بربط ناهید داشت

    رابطه بر سلسلهٔ راز بست

    نقطه انجام به آغاز بست

    کام قلم، قافیه سنجی گرفت

    روم نسب، طرّهٔ زنجی گرفت

    خطبهٔ معنی، به مرادم نشد

    تا دل حل کرده، مدادم نشد

    شانه صفت، سینه به صد زخم خست

    تا سر زلف سخن آمد به دست

    لاله صفت، نازده از خون ایاغ

    گل نتوان کرد به دامن ز باغ

    صبح شد ای ساقی مشکینه موی

    جامی از آن بادهٔ خورشید روی

    باز بپیما به حزین خراب

    تا دمد از خامهٔ او آفتاب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha