به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اقبال لاهوری

اقبال لاهوریارمغان حجازبرون از سینه کش تکبیر خود را : برون از سینه کش تکبیر خود را

4040عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

برون از سینه کش تکبیر خود را

بخاک خویش زن اکسیر خود را

خودی را گیر و محکم گیر و خوش زی

مده در دست کس تقدیر خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1بیا ساقی نقاب از رخ برافکن : بیا ساقی نقاب از ...2برون از سینه کش تکبیر خود را : برون از سینه ک ...3مسلمان از خودی مرد تمام است : مسلمان از خودی ...4مسلمانان که خود را فاش دیدند : مسلمانان که خو ...5گشودم پردهء از روی تقدیر : گشودم پردهء از روی ...6به ترکان بسته درها را گشادند : به ترکان بسته ...7هر آن قومی که می ریزد بهارش : هر آن قومی که م ...8خدا آن ملتی را سروری داد : خدا آن ملتی را سرو ...9ز رازی حکمت قرآن بیاموز : ز رازی حکمت قرآن بی ...10کسی کو بر خودی زد «لااله» را : کسی کو بر خودی ...11تو ای نادان دل آگاه دریاب : تو ای نادان دل آگ ...12دل تو داغ پنهانی ندارد : دل تو داغ پنهانی ندا ...13اناالحق جز مقام کبریا نیست : اناالحق جز مقام ...14به آن ملت اناالحق سازگار است : به آن ملت اناا ...15میان امتان والا مقام است : میان امتان والا مق ...16وجودش شعله از سوز درون است : وجودش شعله از سو ...17پرد در وسعت گردون یگانه : پرد در وسعت گردون ی ...18به باغان عندلیبی خوش صفیری : به باغان عندلیبی ...19بجام نو کهن می از سبو ریز : بجام نو کهن می از ...20گرفتم حضرت ملا ترش روست : گرفتم حضرت ملا ترش ...21فرنگی صید بست از کعبه و دیر : فرنگی صید بست ا ...22به بند صوفی و ملا اسیری : به بند صوفی و ملا ا ...23ز قر ن پیش خود ئینهویز : ز قر ن پیش خودئینهوی ...24ز من بر صوفی و ملا سلامی : ز من بر صوفی و ملا ...25ز دوزخ واعظ کافر گری گفت : ز دوزخ واعظ کافر گ ...26مریدی خود شناسی پخته کاری : مریدی خود شناسی پ ...27پسر را گفت پیری خرقه بازی : پسر را گفت پیری خ ...28بکام خود دگرن کهنه می ریز : بکام خود دگرن کهن ...29بگیر از ساغرشن لاله رنگی : بگیر از ساغرشن لال ...30نصیبی بردم از تاب و تب او : نصیبی بردم از تاب ...31سراپا درد و سوز شنائی : سراپا درد و سوز شنائی 32بروی من در دل باز کردند : بروی من در دل باز ک ...33ز رومی گیر اسرار فقیری : ز رومی گیر اسرار فقی ...34خیالش با مه و انجم نشیند : خیالش با مه و انجم ...35خودی تا گشت مهجور خدائی : خودی تا گشت مهجور خ ...36می روشن ز تاک من فرو ریخت : می روشن ز تاک من ...37تو ای باد بیابان از عرب خیز : تو ای باد بیابا ...38خلافت فقر با تاج و سریر است : خلافت فقر با تا ...39جوانمردی که خود را فاش بیند : جوانمردی که خود ...40به روی عقل و دل بگشای هر در : به روی عقل و دل ...41خنکن ملتی بر خود رسیده : خنکن ملتی بر خود رسی ...42چه خوش زد ترک ملاحی سرودی : چه خوش زد ترک ملا ...43جهانگیری بخاک ما سرشتند : جهانگیری بخاک ما سر ...44مسلمانی که خود را امتحان کرد : مسلمانی که خود ...45بگو از من نواخوان عرب را : بگو از من نواخوان ...46به جانهافریدم های و هو را : به جانهافریدم های ...47تو هم بگذارن صورت نگاری : تو هم بگذارن صورت ن ...48بخاک ما دلی ، در دل غمی هست : بخاک ما دلی ، د ...49مسلمان بنده مولا صفات است : مسلمان بنده مولا ...50بده با خاک اون سوز و تابی : بده با خاک اون سو ...51مسلمانی غم دل در خریدن : مسلمانی غم دل در خری ...52کسی کو فاش دید اسرار جانرا : کسی کو فاش دید ا ...53نگهدارنچه درب و گل تست : نگهدارنچه درب و گل ت ...54شب این کوه و دشت سینه تابی : شب این کوه و دشت ...55نکو میخوان خط سیمای خود را : نکو میخوان خط سی ...56سحرگاهان که روشن شد در و دشت : سحرگاهان که رو ...57عرب را حق دلیل کاروان کرد : عرب را حق دلیل کا ...58درن شبها خروش صبح فرداست : درن شبها خروش صبح ...59دگرئین تسلیم و رضا گیر : دگرئین تسلیم و رضا گ ...60چمنها زان جنون ویرانه گردد : چمنها زان جنون و ...61نخستین لاله صبح بهارم : نخستین لاله صبح بهارم 62پریشانم چو گرد ره گذاری : پریشانم چو گرد ره گ ...63خوشآن قومی پریشان روزگاری : خوشن قومی پریشان ...64به بحر خویش چون موجی تپیدم : به بحر خویش چون ...65نگاهش پر کند خالی سبوها : نگاهش پر کند خالی س ...66چو بر گیرد زمام کاروان را : چو بر گیرد زمام ک ...67مبارکباد کنن پاک جان را : مبارکباد کنن پاک جا ...68دل اندر سینه گوید دلبری هست : دل اندر سینه گو ...69عرب خود را به نور مصطفی سوخت : عرب خود را به ...70خلافت بر مقام ما گواهی است : خلافت بر مقام ما ...71در افتد با ملوکیت کلیمی : در افتد با ملوکیت ک ...72هنوز اندر جهان دم غلام است : هنوز اندر جهاندم ...73محبت از نگاهش پایدار است : محبت از نگاهش پاید ...74به ملک خویش عثمانی امیر است : به ملک خویش عثم ...75خنک مردان که سحر او شکستند : خنک مردان که سحر ...76به ترکانرزوئی تازه دادند : به ترکانرزوئی تازه ...77بهل ای دخترک این دلبری ها : بهل ای دخترک این ...78نگاه تست شمشیر خدا داد : نگاه تست شمشیر خدا د ...79ضمیر عصر حاضر بی نقاب است : ضمیر عصر حاضر بی ...80جهان را محکمی از امهات است : جهان را محکمی از ...81مرا داد این خرد پرور جنونی : مرا داد این خرد ...82خنکن ملتی کز وارداتش : خنکن ملتی کز وارداتش 83اگر پندی ز درویشی پذیری : اگر پندی ز درویشی پ ...84ز شام ما برونور سحر را : ز شام ما برونور سحر ...85چه عصر است این که دین فریادی اوست : چه عصر اس ...86نگاهش نقشبند کافری ها : نگاهش نقشبند کافری ها 87جوانان را بدموز است این عصر : جوانان را بدموز ...88مسلمان فقر و سلطانی بهم کرد : مسلمان فقر و سل ...89چه گویم رقص تو چون است و چون نیست : چه گویم ر ...90در صد فتنه را بر خود گشادی : در صد فتنه را بر ...91برهمن را نگویم هیچ کاره : برهمن را نگویم هیچ ...92نگه دارد برهمن کار خود را : نگه دارد برهمن کا ...93برهمن گفت برخیز از در غیر : برهمن گفت برخیز ا ...94تب و تابی که باشد جاودانه : تب و تابی که باشد ...95ز علم چاره سازی بی گدازی : ز علم چاره سازی بی ...96بهن مؤمن خدا کاری ندارد : بهن مؤمن خدا کاری ن ...97ز من گیر این که مردی کور چشمی : ز من گیر این ...98ازن فکر فلک پیما چه حاصل؟ : ازن فکر فلک پیما ...99ادب پیرایه نادان و داناست : ادب پیرایه نادان ...100ترا نومیدی از طفلان روا نیست : ترا نومیدی از ...101به پور خویش دین و دانشموز : به پور خویش دین و ...102نوا از سینه مرغ چمن برد : نوا از سینه مرغ چمن ...103خدایا وقتن درویش خوش باد : خدایا وقتن درویش خ ...104کسی کو «لا اله» را در گره بست : کسی کو «لا ال ...105چو می بینی که رهزن کاروان کشت : چو می بینی که ...106جوانی خوش گلی رنگین کلاهی : جوانی خوش گلی رنگ ...107شتر را بچه او گفت در دشت : شتر را بچه او گفت ...108پریدن از سر بامی به بامی : پریدن از سر بامی ب ...109نگر خود را بچشم محرمانه : نگر خود را بچشم محر ...110نهنگی بچه خود را چه خوش گفت : نهنگی بچه خود ر ...111تو در دریا نئی او در بر تست : تو در دریا نئی ...112نه از ساقی نه از پیمانه گفتم : نه از ساقی نه ...113بخود باز او دامان دلی گیر : بخود باز او دامان ...114حرم جز قبله قلب و نظر نیست : حرم جز قبله قلب ...115حضور عالم انسانی: دمیت احترام دمی 116بیا ساقی بیارن کهنه می را : بیا ساقی بیارن که ...117یکی از حجرهٔ خلوت برونی : یکی از حجرهٔ خلوت ب ...118زمانه فتنه ها ورد و بگذشت : زمانه فتنه هاورد ...119بسا کس اندوه فردا کشیدند: بسا کس اندوه فردا ک ...120چو بلبل نالهٔ زاری نداری : چو بلبل نالهٔ زاری ...121بیا بر خویش پیچیدن بیاموز : بیا بر خویش پیچید ...122گله از سختی ایام بگذار : گله از سختی ایام بگذ ...123کبوتر بچه خود را چه خوش گفت : کبوتر بچه خود ر ...124فتادی از مقام کبریائی : فتادی از مقام کبریائی 125خوشا روزی که خود را باز گیری : خوشا روزی که خ ...126تو هم مثل من از خود در حجابی : تو هم مثل من ا ...127چه خوش گفت اشتری با کره خویش : چه خوش گفت اشت ...128مرا یاد است از دانای افرنگ : مرا یاد است از د ...129الا ای کشته نامحرمی چند : الا ای کشته نامحرمی ...130دجود است اینکه بینی یا نمود است : دجود است ای ...131به ضرب تیشه بشکن بیستون را : به ضرب تیشه بشکن ...132منه از کف چراغ رزو را : منه از کف چراغرزو را 133دل دریا سکون بیگانه از تست : دل دریا سکون بیگ ...134دو گیتی را بخود باید کشیدن : دو گیتی را بخود ...135به ما ای لاله خود را وانمودی : به ما ای لاله ...136نگرید مرد از رنج و غم و درد : نگرید مرد از رن ...137نپنداری که مرد امتحان مرد : نپنداری که مرد ام ...138اگر خاک تو از جان محرمی نیست : اگر خاک تو از ...139پریشان هر دم ما از غمی چند : پریشان هر دم ما ...140جوانمردی که دل با خویشتن بست : جوانمردی که دل ...141ازن غم ها دل ما دردمند است : ازن غم ها دل ما ...142مگو با من خدای ما چنین کرد : مگو با من خدای م ...143برون کن کینه را از سینهٔ خویش : برون کن کینه ...144سحرها در گریبان شب اوست : سحرها در گریبان شب ...145بباد صبحدم شبنم بنالید : بباد صبحدم شبنم بنال ...146دلن بحر است کو ساحل نورزد : دلن بحر است کو سا ...147دل ماتش و تن موج دودش : دل ماتش و تن موج دودش 148زمانه کار او را میبرد پیش : زمانه کار او را م ...149نه نیروی خودی را زمودی : نه نیروی خودی رازمود ...150تو میگوئی که دل از خاک و خون است : تو میگوئی ...151جهان مهر و مه زناری اوست : جهان مهر و مه زنار ...152من و تو کشت یزدان ، حاصل است این : من و تو کش ...153گهی جویندهٔ حسن غریبی : گهی جویندهٔ حسن غریبی 154جهان دل ، جهان رنگ و بو نیست : جهان دل ، جهان ...155نگه دید و خرد پیمانهورد : نگه دید و خرد پیمان ...156محبت چیست تاثیر نگاهی است : محبت چیست تاثیر ن ...157خودی روشن ز نور کبریائی است : خودی روشن ز نور ...158چه قومی در گذشت از گفتگوها : چه قومی در گذشت ...159خودی را از وجود حق وجودی : خودی را از وجود حق ...160دلی چون صحبت گل می پذیرد : دلی چون صحبت گل می ...161وصال ما وصال اندر فراق است : وصال ما وصال اند ...162کف خاکی که دارم از در اوست : کف خاکی که دارم ...163یقین دانم که روزی حضرت او : یقین دانم که روزی ...164به روما گفت با من راهب پیر : به روما گفت با م ...165شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت : شنیدم مرگ با یز ...166ثباتش ده که میر شش جهات است : ثباتش ده که میر ...167بگو ابلیس را از من پیامی : بگو ابلیس را از من ...168جهان تا از عدم بیرون کشیدند : جهان تا از عدم ...169جدائی شوق را روشن بصر کرد : جدائی شوق را روشن ...170ترا ازستان خود براندند : ترا ازستان خود براند ...171تو می دانی صواب و ناصوابم : تو می دانی صواب و ...172بیا تا نرد را شاهانه بازیم : بیا تا نرد را شا ...173فساد عصر حاضر شکار است : فساد عصر حاضرشکار اس ...174به هر کو رهزنان چشم و گوش اند : به هر کو رهزن ...175چه شیطانی خرامش واژگونی : چه شیطانی خرامش واژ ...176چه زهرابی که در پیمانه اوست : چه زهرابی که در ...177بشر تا از مقام خود فتاد است : بشر تا از مقام ...178مشو نخچیر ابلیسان این عصر : مشو نخچیر ابلیسان ...179حریف ضرب او مرد تمام است : حریف ضرب او مرد تم ...180ز فهم دون نهادان گرچه دور است : ز فهم دون نها ...181بیا تا کار این امت بسازیم : بیا تا کار این ام ...182قلندر جره باز سمانها : قلندر جره باز سمانها 183ز جانم نغمهء «الله هو» ریخت : ز جانم نغمهء «ا ...184چو اشک اندر دل فطرت تپیدم : چو اشک اندر دل فط ...185مرا از منطقید بوی خامی : مرا از منطقید بوی خا ...186بیا از من بگیرن دیر ساله : بیا از من بگیرن دی ...187بدست من همان دیرینه چنگ است : بدست من همان دی ...188بگو از من به پرویزان این عصر : بگو از من به پ ...189فقیرم ساز و سامانم نگاهی است : فقیرم ساز و سا ...190در دل را بروی کس نبستم : در دل را بروی کس نبس ...191درین گلشن ندارم ب و جاهی : درین گلشن ندارمب و ...192دو صد دانا درین محفل سخن گفت : دو صد دانا دری ...193ندانم نکته های علم و فن را : ندانم نکته های ع ...194نپنداری که مرغ صبح خوانم : نپنداری که مرغ صبح ...195بچشم من جهان جز رهگذر نیست : بچشم من جهان جز ...196به این نابودمندی بودنموز : به این نابودمندی ب ...197کهن پروردهء این خاکدانم : کهن پروردهء این خاک ...198ندانی تا نباشی محرم مرد : ندانی تا نباشی محرم ...199نگاهیفرین جان در بدن بین : نگاهیفرین جان در ب ...200خرد بیگانهء ذوق یقین است : خرد بیگانهء ذوق یق ...201قماش و نقره و لعل و گهر چیست؟ : قماش و نقره و ...202خودی را نشهٔ من عین هوش است : خودی را نشهٔ من ...203ترا با خرقه و عمامه کاری : ترا با خرقه و عمام ...204چو دیدم جوهرئینهٔ خویش : چو دیدم جوهرئینهٔ خو ...205چو رخت خویش بر بستم ازین خاک : چو رخت خویش بر ...206اگر دانا دل و صافی ضمیر است : اگر دانا دل و ص ...207سجودیوری دارا و جم را : سجودیوری دارا و جم را 208شیندم بیتکی از مرد پیری : شیندم بیتکی از مرد ...209نهان اندر دو حرفی سر کار است : نهان اندر دو ح ...210نهان اندر دو حرفی سر کار است : نهان اندر دو ح ...211ز پیری یاد دارم این دو اندرز : ز پیری یاد دار ...212به ساحل گفت موج بیقراری : به ساحل گفت موج بیق ...213اگر اینب و جاهی از فرنگ است : اگر اینب و جاهی ...214فرنگی را دلی زیر نگین نیست : فرنگی را دلی زیر ...215من و تو از دل و دین نا امیدیم : من و تو از دل ...216من و تو از دل و دین نا امیدیم : من و تو از دل ...217مسلمانی که داندرمز دین را : مسلمانی که داندرم ...218دل بیگانه خوزین خاکدان نیست : دل بیگانه خوزین ...219مقام شوق بی صدق و یقین نیست : مقام شوق بی صدق ...220مسلمان را همین عرفان و ادراک : مسلمان را همین ...221به افرنگی بتان خود را سپردی : به افرنگی بتان ...222نه هرکس خود گردهم خود گد از است : نه هرکس خود ...223بسوزد مومن از سوز و جودش: بسوزد مومن از سوز و ...224چه پرسی از نماز عاشقانه : چه پرسی از نماز عاش ...225دوگیتی را صلا از قرأت اوست : دوگیتی را صلا از ...226فرنگئین رزاقی بداند : فرنگئین رزاقی بداند 227چه حاجت طول دادن داستان را : چه حاجت طول دادن ...228بهشتی بهر پاکان حرم هست : بهشتی بهر پاکان حرم ...229قلندر میل تقریری ندارد : قلندر میل تقریری ندا ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ