کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز یحیی بن المعاذ آن شمعِ اسلام

    خطی آمد به سوی پیرِ بسطام

    که شیخ دین چه می‌گوید در آنکس

    که خورد او شربتی پاک مقدّس

    که سی سالست تا لیل و نهارش

    سری بودست بگرفته خمارش

    رسید از بایزید او را جوابی

    که اینجا هست مردی را شرابی

    که دریا و زمین و عرش و کرسی

    بیکدم خورد، ازو دیگر چه پرسی

    هنوزش نعرهٔ هَل مِن مَزیدست

    گر او را می‌ندانی بایزیدست

    چرا ناخورده مَی از دست رفتی

    که هشیار آمدی و مست رفتی

    بسی خود را تهی دستی نمائی

    که ازجام تهی مستی نمائی

    هزاران بحر نقد این جهانست

    سراسر پر برای خاص جانست

    چو اینجا مست از یک مَی توان شد

    بدریا نوش کردن کی توان شد

    اگر تو مستِ عشق دلفروزی

    بیک فرمان بمیری و بسوزی

    وگرنه، مستِ خویشی همچو مستان

    بره رفتن چه برخیزد ز مستان

    بفرمان رَو اگر داری مقامی

    که گر مستی نیاری رفت گامی

    که هر عاشق که بر فرمان نباشد

    اگر دردش بوَد درمان نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha