به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
آن سگی مرده براه افتاده بود
مرگ دندانش ز هم بگشاده بود
بوی ناخوش زان سگ الحق میدمید
عیسی مریم چو پیش او رسید
همرهی را گفت این سگ آن اوست
و آن سپیدی بین که در دندان اوست
نه بدی نه زشت بوئی دید او
و آن همه زشتی نکوئی دید او
پاک بینی پیشه کن گر بندهٔ
پاک بین گر بندهٔ بینندهٔ
جمله را یک رنگ و یک مقدار بین
مار مهره بین نه مهره ماربین
هم نکوئی هم نکوکاری گزین
مهربانی و وفاداری گزین
گر خدا را میشناسی بنده باش
حق گزار نعمت دارنده باش
نعمت او میخوری در سال و ماه
حق آن نعمت نمیداری نگاه
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.