کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در خبر دیدم که یحیی دائماً

    بود درخوف خدا او قائماً

    روز و شب در گریه و زاری بد او

    دائماً در ساز هشیاری بد او

    از میانخلق بیرون رفته بود

    بر سر که پارهٔ بنشسته بود

    دائماً در خوف بودی آن امام

    بر سر کوهش بدی دائم مقام

    ناگهی عیسی رسید آنجا ز راه

    دید یحیی را میان سوز و آه

    آه می‌کرد و بزاری می‌گریست

    هر زمان از خوف حق چون مرده زیست

    گفت عیسی رحمت حق را ببین

    چند گرئی ای نبی راه بین

    گفت یحیی که تو قهرش را نگر

    چند باشی ایمن ای صاحب نظر

    عیسیش گفتا که رحمت سابق است

    حق تعالی گفت این خود واقف است

    گفت یحیی گر بیاید جبرئیل

    این زمان گوید مرا از این دلیل

    نه رجادانم نه خوف از این نشان

    بگذر از خوف و نگردر بی‌نشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha