کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شد بر دیوانهٔ آن مرد پاک

    دید او را در میان خون و خاک

    همچو مستی واله و حیرانش دید

    سرنگونش یافت و سرگردانش دید

    گفت ای دیوانهٔ بی روی و راه

    در چه کاری روز و شب اینجایگاه

    گفت هستم حق طلب در روز وشب

    مرد گفتش من همین دارم طلب

    مرد مجنون گفت پس پنجاه سال

    همچو من در خون نشین در کل حال

    کاسهٔ پرخون تو میخور ای عزیز

    بعد از آن می ده بمن یک کاسه نیز

    تاکه این دریا شود پرداخته

    یا نه کار ما شود برساخته

    این گره را چون گشادن روی نیست

    هم بمردن هم بزادن روی نیست

    این قدر دانم که با این پیچ پیچ

    می ندانم می ندانم هیچ هیچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha