کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفت یک روزی مگر بهلول مست

    در بر هارون و بر تختش نشست

    خیل او چندان زدندش چوب و سنگ

    کز تن او خون روان شد بیدرنگ

    چون بخورد آن چوب بگشاد او زفان

    گفت هارون را که ای شاه جهان

    یک زمان کاین جایگه بنشستهام

    از قفا خوردن ببین چون خستهام

    تو که اینجا کردهٔ عمری نشست

    بس که یک یک بند خواهندت شکست

    یک نفس را من بخوردم آن خویش

    وای بر تو زانچه خواهی داشت پیش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha