کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    الهی سوختم بی‌غم الهی

    کرامت کن نم اشکی و آهی

    چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان

    شود دامان از و رشک گلستان

    چه آه آهی که چون از دل زند سر

    بسوزاند دل یاقوت احمر،

    دل بی‌عشق بر جان بس گران است

    سر بی‌شور مشتی استخوان است

    تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق

    تو را حور و مرا گور و کفن عشق

    ز عشق از هر چه برتر میتوان شد

    خدا گر نه، پیمبر میتوان شد

    اگر یزدان پاک از لات عشق است

    جهان را قاضی الحاجات عشق است

    نداند عقل راه خانهٔ عشق

    که عقل کل بود دیوانهٔ عشق

    خراب عشق آباد ی ندارد

    بد و نیک و غم و شادی ندارد

    نداند دوست از دشمن گل از خار

    برش یکسان بود تسبیح و زنار

    ز لذتهای عٰالم گر کنم یاد

    بجز خون جگر چشمم مبیناد

    مبادا مرهم داغم جز آتش

    رضی خواهی بعٰالم گر دلی خوش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha