ای وطنپرورِ ایرانیِ با مَسلَک و هوش
پندهای منِ با تجربه بنمای به گوش
اجنبی گر به مَثَل میدهدت ساغر نوش
وز پیِ خستنِ او در همه اوقات بکوش
که عدو دوست نگردد به خدا گر نبی است
اجنبی اجنبی است
من سرگشته چو پرگار جهان گردیدم
پابرهنه رهِ دشت و دره را ببریدم
حالتِ ملّتِ عثمانی و ژرمن دیدم
باز برگشته و از اجنبیان نومیدم
که اگر شیخ خورد گول اجانب صبی است
اجنبی اجنبی است
تو مپندار کند کار کسی بهر کسی
تو عَبَث منتظرِ ناله و بانگِ جَرَسی
فارِسِ فارس تویی از چه نتازی فَرَسی
همه دزدند در این مُلک ندیدم عسسی
هر چه گویم تو مگو گفتهٔ زیرِ لبی است
اجنبی اجنبی است