شد در ایّام تابعین این نام
چون یهود و نصارا از تصنیف
رَبْوْ را محض بیع نام کنند
صد به سی و به بیست کرده حسیب
پس خدا را به بیع داده فریب
تا برد خان و مان آن درویش
زان سبب صید او از این شست است
تا بدانی که کار از این دست است
مرده ریگش چو نیم دانگ ارزد
غدر و تزویر کرده با خود راست
یعنی این خود سجل دار قضاست
چون سجلّ از کتاب سِجّین است
وز برون آبم از دو قُلَّه بیار
بسته از کبر و غل و بخل و شره
همچو شیطان به وقت عقد نماز
مغز و خونش همه ز خوان امیر
کرده جمع از مُشاهرات حرام
ساخته آخر آن به رأس المال
اینت کسب مباح و اینت حلال
فقه ره دیدن است و ره رفتن
هرکه او شد به لقمهای خرسند
چه کند علم و دعوی و سوگند
بس مسایل که در سَلَم خوانی
صبر و شک و رضا و توبۀ خاص
چیست، چِبْوَد محبت و اخلاص
که من این فقه را نکو دانم
خوانده و کردهام در آن تصنیف
علم دین خوان و راه سنّت گیر
فرض و سنّت بدان و حلّ و حرام
چه شد ار نیستی تو خواجه امام
به عمل کوش و علم جوی رفیق
چون تو از مکر حق نمیترسی
هرچه خواهی بکن چه میپرسی
چرخ گردون زنانه کردار است
از همه مردمان گزین کند او
خر نر جمله شیخ دین کند او
آنکه را عُجب و کبر بیشتر است
همه میلش به غمر و گول بود
تو چه کاری که نیست لایق من
وقت من زان همیشه خوش گذرد
نه مدرّس نه قاضی و نه خطیب
نه معلم نه واعظ و نه ادیب
تمّت المنظومة الموسومة بالسعادة نامه فی یوم الخمیس من منتصف شهر شوّال ختم بالخیر و الاقبلا لسنة ثمان و ستین و ثمانمائه الهجریة النبوّیة المصطفوّیة الهلالیّة علی انمل العبد الحقیر الفقیر اقل خلق اللّه الواهب شیخ اسلام بن حسین بن علی بن محمود الکاتب اصلح اللّه شأنه و غفراللّه ذنوبهم و جعله من الاولیاء المقبولین و السّعداءِ المقرّبین بحرمة کمّل اولیائه من الاقطاب و الافراد برحمتک یا الرحم الرّاحمین.