کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طرب افسرده کند دل چو ز حدّ در گذرد
    آبِ حیوان بکُشَد نیز چو از سر گذرد
    من ازین زندگی یک نهج آزرده شدم
    قند اگر هست نخواهم که مکّرر گذرد
    گر همه دیدنِ یک سلسله مکروهاتست
    کاش این عمر گرانمایه سبکتر گذرد
    تو از این خلعتِ هستی چه تفاخر داری
    این لباسی است که بر پیکرِ هر خر گذرد
    آه از آن روز که بی کسبِ هنر شام شود
    وای از آن شام که بی مطرب و ساغر گذرد
    لحظهٔی بیش نبود آنچه ز عمرِ تو گذشت
    وانچه باقیست به یک لحظۀ دیگر گذرد
    آنهمه شوکت و ناموسِ شهان آخِرِ کار
    چند سطریست که بر صفحۀ دفتر گذرد
    عاقبت در دو سه خط جمع شود از بد و نیک
    آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
    ای وطن ، زینهمه ابنایِ تو کس یافت نشد
    که به راهِ تو نگویم ز سر ، از زر گذرد
    نه شریف العلما بگذرد از سیمِ سفید
    نه رئیس الوزرا از زرِ احمر گذرد
    گر به محشر هم از این جنس دوپا در کارند
    وای از آن طرز مظالم که به محشر گذرد
    ور یکی زان همه عمّال بُوَد ایرانی
    گله ها بینِ خداوند و پیمبر گذرد
    این همه نقش که بر صحنۀ گیتی پیداست
    سینماییست که از دیدۀ اختر گذرد
    عَن قریب است که از عشقِ تو چون پیراهن
    سینه را چاک کند ایرج و از سر گذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha